سفارش تبلیغ
صبا ویژن
پسر آدم را با ناز چه کار که آغازش نطفه بوده است و پایانش مردار . نه روزى خود دادن تواند و نه تواند مرگش را باز راند [نهج البلاغه]
ساقی کربلا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» امام حسن (ع)

امام حسن (ع) فرزند امیر مؤمنان علی بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان، فاطمه زهرا (س)، دختر پیامبر خدا (ص) است. امام حسن (ع) در شب نیمه ماه رمضان سال سوم هجرت در مدینه تولد یافت. وی نخستین پسری بود که خداوند متعال به خانواده علی و فاطمه عنایت کرد. 
پیامبر اکرم (ص) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصی داشت و بارها می فرمود که حسن و حسین فرزندان من هستند. امام حسن (ع) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهری را نیز اشغال کرد و نزدیک به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت. در این مدت، معاویه که دشمن سرسخت علی (ع) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهی عثمان و در آخر آشکارا به طلب خلافت) جنگیده بود، به عراق که مقر خلافت امام حسن (ع) بود لشکر کشید و جنگ آغاز کرد.

کمالات انسانی

امام حسن (ع) در کمالات انسانی یادگار پدر و نمونه کامل جد بزرگوار خود بود. تا پیغمبر (ص) زنده بود، او و برادرش حسین در کنار آن حضرت جای داشتند، گاهی  آنان را بر دوش خود سوار می کرد و می بوسید و می بویید.
از پیغمبر اکرم (ص) روایت کرده اند که درباره امام حسن و امام حسین (ع) می فرمود: این دو فرزند من، امام هستند خواه برخیزند و خواه بنشینند ( کنایه از این که در هر حال امام و پیشوایند ).
از خدا طلب بهشت می کرد و به او از آتش جهنم پناه می برد. چون وضو می ساخت و به نماز می ایستاد، بدنش به لرزه می افتاد و رنگش زرد می شد. سه نوبت دارائیش را با خدا تقسیم کرد و دو نوبت از تمام مال خود برای خدا گذشت. در روایات است که امام حسن (ع) در زمان خودش عابد ترین و بی اعتنا ترین مردم به زیور دنیا بود. در سرشت و طینت امام حسن (ع) برترین نشانه های انسانیت وجود داشت.

بیعت مردم با حسن بن علی  (ع)
هنگامی که حادثه دهشتناک ضربت خوردن علی (ع) در مسجد کوفه پیش آمد و مولی (ع) بیمار شد به حسن دستور داد که در نماز بر مردم امامت کند و در آخرین لحظات زندگی، او را به این سخنان وصی خود قرار داد: "پسرم! پس از من، تو صاحب مقام و صاحب خون منی". و حسین و محمد و دیگر فرزندانش و رؤسای شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: "پسرم! رسول خدا دستور داده است که تو را وصی خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانکه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت، آنها را به برادرت حسین بدهی". امام حسن (ع) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش، علی علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثنای بر خداوند متعال و رسول مکرم (ص) چنین گفت: "همانا دراین شب چنان کسی وفات یافت که گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان به او  نخواهند رسید."
مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت کردند. و این روز، همان روز وفات پدرش، یعنی روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. پس از بیعت مردم، امام حسن (ع) به ایراد خطبه ای پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص) که یکی از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن کریم هستند تشویق فرمود و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت. 
روش زندگی امام حسن (ع) در دوران اقامتش در کوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید ساخته بود. حسن بن علی (ع) شرایط رهبری را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص) بود و دوستی او یکی از شرایط ایمان بود.
امام (ع) کارها را نظم داد و والیان برای شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت. اما زمانی نگذشت که مردم چون امام حسن (ع) را مانند پدرش در اجرای عدالت و احکام و حدود اسلامی قاطع دیدند، عده زیادی ازافراد با استفاده از نفوذ خود به توطئه های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تحریک کرده، ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی (ع) نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او می کنند یا ناگهان او را بکشند.
در برابر این عده منافق، شیعیان علی (ع) و جمعی از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل ثابت کردند.
امام حسن (ع) وقتی طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید با نامه هایی او را به اطاعت عدم توطئه و خونریزی فرا خواند ولی معاویه در جواب امام (ع) تنها به این امر استدلال می کرد که من درحکومت از تو با سابقه تر و در ا ین امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ! 
و بدین ترتبیب دشمنی و سرکشی از طرف معاویه شروع شد و او بود که با امام زمانش گردنکشی آغاز کرد. معاویه با توطئه های زهرآگین و انتخاب زمان مناسب و ایجاد روح اخلالگری و نفاق، توفیق یافت. او با خریداری وجدانهای پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس، مردم سست ایمان را به دور خود جمع کرد و از سوی دیگر، همه سپاهیانش را به بسیج عمومی فرا خواند.
امام حسن (ع) نیز تصمیم خود را برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه دنبال کرد و رسماً اعلان جهاد داد. اگر در لشکر معاویه کسانی بودند که به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حکومت شام بودند، اما در لشکر امام حسن (ع) چهره های تابناک شیعیانی  دیده می شد مانند حجر بن عدی، ابو ایوب انصاری  و عدی بن حاتم که به تعبیر امام (ع) "یک تن از آنان افزون از یک لشکر بود". اما در برابر این بزرگان، افراد سست عنصری نیز بودند که جنگ را با گریز جواب می دادند و در نفاق افکنی  توانایی داشتند و فریفته زر و زیور دنیا می شدند. امام حسن (ع) از آغاز این ناهماهنگی بیمناک بود.
و همین شرایط موقعیتی را فراهم کرد که برای امام (ع)  جز "صلح " با معاویه ، راه حل دیگری نماند. 
معاویه وقتی وضع را مساعد یافت به امام حسن (ع) پیشنهاد صلح کرد. امام حسن برای  مشورت با سپاهیان خود خطبه ای ایراد فرمود و آنها را به جانبازی و یا صلح، یکی  از این دو راه تحریک و تشویق فرمود. عده زیادی خواهان صلح بودند. عده ای نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پیشنهاد صلح معاویه مورد قبول امام حسن واقع شد، ولی این فقط بدین منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتی  گرفتار سازد که معلوم بود کسی چون معاویه دیر زمانی  پای بند آن تعهدات نخواهد ماند و در آینده نزدیکی آنها را یکی پس از دیگری  زیر پای خواهد نهاد، در نتیجه، ماهیت ناپاک معاویه و عهد شکنی های او و عدم پای بندی او به دین و پیمان، بر همه مردم آشکار خواهد شد و نیز امام حسن (ع) با پذیرش صلح از خونریزی که هدف اصلی معاویه بود و می خواست ریشه شیعه و شیعیان آل علی (ع) را بهر قیمتی که است، قطع کند، جلوگیری فرمود. بدین صورت چهره تابناک امام حسن (ع)، همچنان که جد بزرگوار رسول الله (ص) پیش بینی فرمود بود ، بعنوان "مصلح اکبر" در افق اسلام نمودار شد. معاویه در پیشنهاد صلح هدفی جز مادیات محدود نداشت و می خواست که بر حکومت استیلا یابد.
اما امام حسن (ع) بدین امر راضی نشد مگر بدین جهت که مکتب خود و اصول فکری خود را از انقراض محفوظ بدارد و شیعیان خود را از نابودی برهاند. پس از چند روز امام حسن (ع) آماده حرکت به مدینه شد. معاویه به این ترتیب خلافت اسلامی را در زیر تسلط خود آورده وارد عراق شد و در سخنرانی عمومی رسمی، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممکن استفاده کرد و سخت ترین فشار و شکنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت.
امام حسن (ع) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت، حتی در خانه نیز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ملعونه) مسموم، شهید و در بقیع مدفون شد.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( دوشنبه 87/12/5 :: ساعت 2:24 عصر )

»» ملکه عالم وجود

تاریخ شهادت: 5 صفر سال 61 هجری قمری

شناسنامه حضرت رقیه
حضرت رقیه فرزند امام حسین علیه السلام است . بر اساس نوشته‏ های بعضی کتاب‏های تاریخی، نام مادر حضرت رقیه(علیهاالسلام)، امّ اسحاق است که پیش‏تر همسر امام حسن مجتبی (علیه‏السلام) بوده و پس از شهادت ایشان، به وصیت امام حسن (علیه‏السلام) به عقد امام حسین (علیه‏السلام) درآمده است. در مورد تاریخ تولد حضرت رقیه چیزی معلوم نیست. (1)

خواهران حضرت رقیه علیه السلام
در تعداد دختران امام حسین و نامهای آنها اختلاف وجود دارد.  آنچه از منابع بدست می آید امام حسین علیه السلام دارای چهار دختر بنامهای فاطمه کبری، فاطمه صغری، سکینه و رقیه بوده است. (2)

اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است. اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و... اختلاف است. (3)

لهوف سید ابن طاووس و حضرت رقیه
یکی  از کتاب‏های کهن که در زمینه حضرت رقیه  مطالبی نقل نموده، کتاب اللهوف از سیدبن طاووس است.  وی می‏نویسد: «شب عاشورا که حضرت سیدالشهداء (علیه ‏السلام) اشعاری در بی وفایی دنیا می‏خواند، حضرت زینب (علیهاالسلام) سخنان ایشان را شنید و گریست. امام (علیه‏ السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو ای زینب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر دارید [و به یاد داشته باشید] هنگامی که من کشته شدم، برای من گریبان چاک نزنید و صورت نخراشید و سخنی ناروا مگویید [و خویشتن دار باشید. (4)

سن حضرت رقیه و تاریخ شهادت ایشان
مشهور این است که ایشان سه یا چهار بهار بیشتر به خود ندیده و در روزهای آغازین صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است. (5)

چگونگی شهادت و مرقد مطهر حضرت رقیه
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسیر کرد. میان این اسرا، یک دختر کوچک هم دیده می ‏شد. این دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسین علیهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه ‏اش زینب و اسرای دیگر به طرف شام می ‏رفت.

از داخل خرابه های شام، صدای یک  کودک به گوش می ‏رسید. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می ‏دانستند که این صدای رقیه دختر کوچک امام حسین است. رقیه از خواب بیدار شده بود و سراغ پدرش را می ‏گرفت. گویا خواب پدرش را دیده بود. در این حال یزید، دستور داد سر امام حسین علیه‏ السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه علیهاالسلام سر بریده پدرش امام حسین علیه‏ السلام را دید، با فریاد و ناله خودش را  روی سر بریده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت. (6)

مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب علیها السلام است. (7)

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( یکشنبه 87/11/13 :: ساعت 7:44 صبح )

»» فرهنگ عزاداری

 روضه

روضه و روضه خوانى،به معناى ذکر مصیبت‏سید الشهدا و مرثیه خوانى براى ائمه ومعصومین‏«ع‏»است که مورد تشویق امامان و یکى از عوامل زنده ماندن نهضت‏حسینى وپیوند روحى و عاطفى شیعه با اولیاء دین است.اشک ریختن و گریستن در مصائب‏اهل بیت‏«ع‏»نشانه عشق به آنان است و علاوه بر سازندگیهاى تربیتى براى سوگوار،موجب اجر و پاداش الهى در آخرت و بهره‏مندى از شفاعت ابا عبد الله الحسین است.

معناى روضه در اصل،باغ و بوستان است،اما سبب اشتهار مرثیه خوانى به‏«روضه‏»آن‏است که مرثیه خوانان در گذشته، حوادث کربلا را از روى کتابى به نام‏«روضة الشهداء» مى‏خواندند که تالیف ملا حسین کاشفى است.«ملا حسین کاشفى(متوفاى 910 هجرى)

یکى از دانشمندان و خطباى با قریحه و خوش آواز سبزوار در قرن نهم هجرى بود،درزمان سلطنت‏سلطان حسین بایقرا(875-911 ه)به هرات،مرکز حکمرانى این پادشاه‏رفت و چون حافظه‏اى توانا و قریحه‏اى سرشار و آوازى گیرنده و مطبوع داشت و خطیبى‏دانشمند بود،بزودى شهرت یافت و مجالس وعظ و ذکر او بسیارى را به خود جلب کرد ومورد توجه پادشاه و شاهزادگان و اعیان و اکابر دولت و وزیر فاضل و هنرمند هنر پرور او«امیر على شیرنوایى‏»قرار گرفت.کاشفى دانشمندى فصیح و بلیغ و شاعر پرکار بود وبیش از چهل کتاب و رساله تالیف کرد.ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( پنج شنبه 87/6/28 :: ساعت 8:50 صبح )


»» مادر ادب

مقدمه

سیزدهم جمادی‏الثانی، یادآور روزی غم‏انگیز است؛ روزی که در آن مادری فداکار و بانویی با عظمت از تبار دلاوران، به سوی معبود پر کشید. ام البنین، مادر پسرانِ علی علیه‏السلام ، بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامتْ با اهدای چهار فرزند رشید به پیش‏گاه مولایش، حسین بن علی علیه‏السلام ، با دلی مالامال از محبت و عشق، راهی دیار دوست شد و در بقیع، آرام‏گاهِ خوبان، در جوار دیگر فرزند زهرا علیهاالسلام برای همیشه رحل اقامت افکند.ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( سه شنبه 87/3/28 :: ساعت 8:0 صبح )


»» عاشورا پروری

از اربعین مؤذن و تاریخ خطیب و غیره نقل شده که جابر روایت کرده که رسول خدا صلی الله علیه و‌ آله فرمود: خدای تبارک و تعالی فرزندان هر پیغمبری را از صلب او آورد و فرزندان مرا از صلب من و از صلب علی بن ابیطالب (ع) آفرید، به درستی که فرزندان هر مادری نسبت به سوی پدر دهنده مگر اولاد فاطمه که من پدر ایشانم.ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( دوشنبه 86/12/20 :: ساعت 11:21 صبح )


»» حضرت

حضرت عباس علیه السلام که اکبر اولاد ام البنین و پسر چهارم امیرالمؤمنین علیه السلام بود و کنیتش ابوالفضل و ملقب به سقا و صاحب لوای امام حسین علیه السلام بود، چنان جمال دل آرا و طلعتی زیبا داشت که او را ماه بنی هاشم می‌گفتند و چندان جسیم و بلند بالا بود که بر پشت اسب قوی و فربه بر نشستی پای مبارکش بر زمین می‌کشیدی. او را از مادر و پدر سه برادر بود که هیچکدام را فرزند نبود. ابوالفضل علیه السلام اول ایشان را به جنگ فرستاد تا کشته ایشان را به بیند و ادراک اجر مصائب ایشان فرماید. پس از شهادت ایشان به نحوی که ذکر شد بعضی از ارباب مقاتل گفته‌اند که چون آن جناب تنهائی برادر خود را دید به خدمت برادر آمده عرض کرد ای برادر آیا رخصت می‌فرمائی که جان خود را فدای تو گردانم؟ حضرت از استماع سخن جانسوز او به گریه آمد و گریه سختی نمود، پس فرمود ای برادر تو صاحب لوای منی چون تو نمانی کس با من نماند. ابوالفضل علیه السلام عرض کرد سینه‌ام تنگ شده و از زندگانی دنیا سیر گشته ام و اراده کرده ام که از این جماعت منافقین خونخواهی خود کنم.حضرت فرمود پس الحال که عازم سفر آخر گریده ای‏‏، پس طلب کن از برای این کودکان کمی از آب، پس حضرت عباس عَلَیْه السًَلام حرکت فرمود و در برابر صفوف لشکر ایستاد و لوای نصیحت و موعظت افراشته و هر چه توانست پند و نصیحت کرد و کلمات آن بزر گوار اصلاً در قلب آن سنگدلان اثر نکرد.

لاجرم حضرت عباس عَلَیْه السًَلام به خدمت برادر شتافت و آنچه از لشکر دید به عرض برادر رسانید.کودکان این بدانستند بنالیدند و ندای العطش العطش در آوردند، جناب عباس عَلَی‍‍ْه السًَلام بی تابانه سوار بر اسب شده و نیزه بر دست گرفت و مشگی برداشت و آهنگ فرات نمود شاید که آبی به دست آورد.پس چهار هزار تن که مو کل بر شریعة فرات بودند دور آن جناب را احاطه کردند و تیرها به چلة کمان نهاده و به جناب او انداختند، جناب عباس عَلَیْه السًَلام که از پستان شجاعت شیر مکیده چون شیر شمیده بر ایشان حمله کرد و زجز خواند

حَتّی اُورای فِی الْمَصالیتِلِقا
اِنّی اَنَا الْعّباسُ اَغْدُوا بِالسَّقا

لا اَرْهَبُ الْمُوْتَ اِذشا الْمَوتُ زَقَا
نَفْسی لِنَفْس الًمُصطَفَی الطُّهرْوَقا
وَ لا اَخافُ الشَّرَ یَو‎ْمَ الْمُلْتَقی

و از هر طرف که حمله می کرد لشکر را متفرق می ساخت تا آنکه به روایتی هشتاد تن را به خاک هلاک افکند، پس وارد شریعه شد و خود را به آب فرات رسانید چون از زحمت گیر و دار و شدت عطش جگرش تفته بود خواست آبی به لب خشک تشنة خود رساند دست فرا برد و کفی از آب برداشت تشنگی سیدالشهداء عَلَیْه السلام و اهلبیت او را یاد آورد ‌آب را از کف بریخت:

پر کرد مشگ و پس کفی از آب برگرفت         می‌خواست تا که نوشد از آن آب خوشگوار
شد با روان تشنه از آب روان روان            چون اشک خویش ریخت ز کف آب و شد سوار
آمد به یادش از جگر تشنة حسین (ع)              دل پر ز جوش و مشگ بدوش آن بزرگوار
کردند حمله جمله بر آن شبل مرتضی                         یک شیر در میانه گرگان بیشمار
یک تن کسی ندیده و چندین هزار تیر                  یک گل کسی ندیده و چندین هزار خار

  

ادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( دوشنبه 86/12/20 :: ساعت 11:15 صبح )


»» کرامات

?   نوجوانی را سیم برق گرفته، خشک کرده است

جناب حجه الاسلام آقای شیخ محمدتقی نحوی واعظ قمی در تاریخ 16 محرم الحرام 1417 ق از مرحوم پدرشان، آقای حاج شیخ ابوالقاسم نحوی، ماجرای زیر را نقل کردند:

مرحوم نحوی، در آن زمان که به امر حضرت آیه الله العظمی بروجردی (ره) همراه پسرشان در نجف اشرف اقامت داشتند، در ایام زیارتی مخصوصة حضرت سیدالشهدا اباعبدالله الحسین علیه السلام که مصادف با شب نیمة شعبان است به کربلا می‌رفتند و در آنجا نخست به حرم حضرت امام حسین علیه السلام سپس به حرم سردار کربلا حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام مشرف می‌شدند. یک روز که برای عتبه بوسی به حرم حضرت ابوالفضل علیه السلام رفته بودند، مشاهده می‌کنند نوجوان 13 - 14 ساله‌ای را سیم برق گرفته، خشک کرده است.

پدر بچه داشت با حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام حرف می‌زد و می‌گفت: آقا جان، تو می‌دانی من می‌خواستم بیایم به پابوس شما، اما مادر بچه راضی نبود که او را با خود بیاورم. حالا اگر بدون او به خانه برگردم، جواب مادرش را چه بگویم؟! مرحوم نحوی می‌فرمود: یکدفعه دیدم که بچة مرده، به کرامت حضرت قمر بنی هاشم علیه السلام به حرکت آمد! آری، نوجوان زنده شد و همراه پدرش به منزل بازگشت.

 

   بلی غیر از ما دکترهای دیگری نیز وجود داردادامه مطلب...

نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حمید رضا شاپورآبادی ( دوشنبه 86/11/15 :: ساعت 7:51 صبح )


<      1   2   3   4      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

دانلود مداحی
حر
کرب و بلا
یا رقیه(س)
مداحی دانلود کنید
مداحی حضرت مسلم
عکسهای حرم حضرت مسلم
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 25
>> بازدید دیروز: 2
>> مجموع بازدیدها: 48969
» درباره من

ساقی کربلا
حمید رضا شاپورآبادی
این وب با سایت www.aviny.com که یکی از بزرگترین سایت های مذهبی فارسی زبان است همکاری دارد.در ضمن جهت همکاری میتوانید در بخش نظرات در خواست بدهید. با تشکر

» فهرست موضوعی یادداشت ها
امام حسن (ع) . حضرت رقیه . کلیپ .
» آرشیو مطالب
اسفند 1387
بهمن 1387
شهریور 1387
خرداد 1387
اسفند 1386
بهمن 1386
اردیبهشت 1388
آبان 1388
آذر 1388

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان
سید مهدی

» صفحات اختصاصی

» موسیقی وبلاگ

» طراح قالب